یک برنامه نویس و یک مهندس در یک مسافت طولانی هوایی در
کنار یک دیگر در هواپیما نشسته بودند.
یه بار عاشق شده بودم و شکست عشقی بدی خورده بودم! واسه همین رفتم تو اتاق و درو رو خودم بستم… بعد از یه ساعت صدام کردن که بیا شام بخور داره سرد میشه ! گفتم: من دیگه هیچی نمیخورم ، میخوام بمیــــــــرم گفتن : شام ماکارونیه ، ته دیگ سیب زمینی هم داره که دوس داری یعنی اونو بیشتر از ماکارونی دوست داشتی؟! نامردا نقطه ضعفِ منو پیدا کرده بودن ..!
آآآمــاشــالا کیست؟! شـخـصـی کـه بـه مـدت ۲۰ سـال اسـت ” ابــی” در کنسـرت هـایـش او را صـدا میـزنـد
دوستی تعریف می کرد : دیشب داداشم تو خواب هذیون میگفت و جیغ میکشید … رفتم تو اتاق میبینم بابام بالا سرشه !! میگم خوب بیدارش کن ! میگه بذار کابوسشو ببینه ، اینهمه پول دی وی دی میده فیلم ترسناک میگیره…. بزار سه بعدیشم ببینه…
ادامه در ادامه مطلب
این مجریای برنامه ها آخر برنامه هاشون میگن هفته ی دیگه همین روز و همین ساعت
سلام.عید هم نزدیکه!همیشه برای بچه ها خصوصا بچه های بزرگ (!) دوران دبیرستان مقطعی بوده پر از خاطره!نه خودش؛بلکه نقشه هایی که برای فرار از مدرسه می کشدیم!مورد زیر یکی از ابتدایی ترین اقدامات در جهت تعطیل کردن زود به هنگام کلاس درسه!
یک قدیمیه بعضیاشون؛ببخشید: 1)روزی مریدان گرد شیخ حلقه زده و پاسخ سوالات خویش را از شیخ همی گرفتندی... نوبت به مریدی رسید که در آینده نگری بس شهره بود و در نزد دیگر مریدان زبانزد... از شیخ پرسید:مولانا!از بهر تامین آتیه اولاد سکه و ارز اولی تر است یا ملک و اراضی؟ شیخ در تفکر مستغرق شد و به ناگه بفرمود:به گمانم جوجه مرغ بهتر باشد پس مریدان رم کردند و خشتک ها را در دست گرفتند و برای عمل راهوار بودند که شیخ اوضاع اقتصادی و بهای پارچه و شلوار را به ایشان یاد آور همی گشت و ایشان را از گسیختن خشتک ها منع همی کردی....پس مریدان به صورت یک در میان سر به دشت و بیابان گذاشتندی.... (اشاره به جریان گرانروی قیمت مرغ وفرآورده های محترمه که چند وقت پیش شاهدش بودیم!!!) 2)روزی شیخ و تنی از مریدان؛دیگر مریدی را آماده به جهت تناول چاشت نیم روز دیدند؛شیخ از آن مرید پرسید:آیا گرسنه ای؟مرید پاسخ بداد:بلی.شیخ پرسید:آیا قصد داری ناهار بخوری؟پاسخ از مرید آمد که :بلی!.شیخ باز پرسید:آیا پس از تناول سیر خواهی شد؟پاسخ از مرید گرسنه بیامد که :بلی یا شیخ! ناگهان شیخ با عصای چوبین خود چنان بر فرق سر مرید گرسنه کوفت که آسمان به زمین آمد و خواست تا خشتک همی بدرد... .دیگر مریدان پرسیدند:یا شیخ؟حکمت این ضربت چه بود که آن گرسنه به فضا فرستاد؟شیخ با درایت فرمودند:از ما نیست کسی که فرصت پ ن پ را از دست بدهد؛من به اون سه فرصت ارزانی دادم و او التفات همی نیافت پس ضربت بر فرقش باید کوفت.پس مریدان سر به جنگل گذاشتند تا با چوب های درخت بر سر خود همی کوفند... (یک فکاهی ساده که فراگیر شدن پ ن پ رو به ریشخند میگیره!)
سلام
سلام به همه!
ترول زیر برای خودم 3 بار پیش اومده؛3 بار همچین صحنه ای رو تجربه کردم. البته فحش هایی که بچه ها دادن بدتر بودا! خیلی همگی حال کردیم؛دقیقا وقتی میگفت نیارید و موقع کار باید خاموش کنیم زنگ خورد گوشیش!بعد هم جیم فنگ زد! اگه براتون پیش نیومده ایشالا پیش بیاد حالشو ببرید.
سلام خدمت همه! مجدد از طراحی های ذهن خشکیده و بی سوژه خودم؛ مطمئنم بیشتر شما حداقل یک بار قضیه زیر رو تجربه کردید! بله... مدیرمون میخواست یه روز تا ساعت 4 نگهمون داره؛از صبح تا ساعت 4!روز یک شنبه!میگفت فوق برنامه...اونم کی؟بعد از دروس فیزیک؛زیست شناسی و ریاضی!صدای بچه ها در اومد رفتیم دفتر و بقیش رو در ترول زیر خودتون ببینید
سلام. امروز یه ترول دیگه براتون گذاشتم مثل همیشه به قلم خودم(البته کامپیوتر قلم نداره باید بگم به موس و کیبورد خودم!) ببخشید اینم قدیمیه؛چون قبلا یکی دو جا دیگه هم گذاشتمش ولی خوب از کار های خودمه: همه شما دانش آموزا یا کسایی که یه زمانی دانش آموز بودید؛حتما با پدیده ای به اسم"چاپلوس کلاس درس" آشنایی دارید(البته برای این فرد در بین مدارس مختلف نام های متعددی ذکر شده که چون خونواده نشسته دیگه اون ها رو نمی گم!)؛فردی منفور که تخته را برای معلم پاک میکند؛به معلم خسته نباشید های مکرر میگوید؛تازه!!گچ بیار کلاس هم هست!اونم جلو چشه معلم.بله میگفتم؛و گاها برای تکاندن گرد گچ از روی مجلس معلم دستمال تر می اورد؛ و خاک بر سر بدترین و سوزاننده ترین کاری که میکنه:بابت گرفتن 20 (که خودش هم زحمت کشیده) جلو معلم خم میشه و تشکر میکنه!اونم ده بیس بار!(حساب معلمان با معرفت که در زمینه نمره با معرفتی میکنن جداست!) و بد تر از اون....... یاد آوری غلط های معلم بعد از حل مسئله های ریاضی!(خصوصا اون اثبات های استقرایی....) خدا ازتون نگذره...
این ترول رو امروز ساختم.به یاد روز های آخر مدرسه !(آخه فصل تولید مثل آخرای کتابمون بود!) یک های و هویی راه انداختن بچه ها سر کلاس که دبیر منفجر شد از زور عصبانیت...!
یادش بخیر!این ترول رو تقریبا 40 روز پیش ساختم.اون رو برای اولین بار برای دوست عزیزم محسن(مدیر سایت تودی جوک) فرستادم!بعد دیدم چند جای دیگه هم قرار گرفته!تصمیم گرفتم این رو براتون بذارم. اوایل تابستون بود یاد شیطنت ها و شر بازی های کلاس درسمون افتادم.مسابقات کشتی کج در زنگ تفریح؛نیمکت نوازی و صندلی نوازی بچه ها که از هزار تا متالیکا بهتر بود!و یا اونموقعی که معلم فیزیک نیومد و ناظم اومد سر کلاس.عین مجسمه خشکمون میزد!خلاصه این شد سوژه و طراحیش کردم!
تیپ مرغها از وقتی ارزششون انقدر بالا رفته ! (پیرو بالا رفتن شدید قیمت مرغ در ایران)
د.
اینم از آخر و عاقبت آدم چشم چرون!!! آخ... فکر کنم مغزش ترکید!!!!
وقتی دیر میرم خونه:
هرگز داشته هایت را دست کم نگیر...
دیروزرفته بودم درمانگاه آمپول بزنم،
قسمتی از دیالوگ ماندگار پرویز پرستویی در فیلم مارمولک :
یعنی اینقــــــــدر حرصم می گیره اینقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر حرصم می گیره اینقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر حرصم می گیره که نگو آخه خیلی نامردیه من هرررررررررررررررروقت به وبلاگ بقیه "هِد" یعنی همون سر می زنم، نظر میدم. اما هیشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکی به وبلاگ من نظر نمیده. آخه این انصافه؟؟؟؟؟ تو رو خدا یه نظر کوچولو.... دلت میاد؟؟؟؟؟؟ تو نظر سنجی هم شرکت کن
دعا لاستیک یدک نیست که هرگاه مشکل داشتی از ان استفاده کنی می دونی چرا شیشیه جلوی ماشین آنقدر بزرگه ولی آینه عقب آنقدر کوچیکه؟ نگرانی مشکلات فردا را دور نمی کند بلکه تنها آرامش امروز را دور می کند.
علی:خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟ دانیال: خوبن. اتفاقا معصومه و پارمیدا هم خیلی دوست دارن تو رو ببینن. علی:آره منم همینطور. آخ که اگه من اون پارمیدای خوشگل و نازتو ببینم، می نشونمش توی بغلم و یه دل سیر ماچش می کنم و حسابی اون چشمای قشنگشو می بوسم. وای که چه موهای لختی داره پارمیدا. آدم دوست داره دستشو بکنه لای موهاش. با اینکه فقط عکسشو دیدما، ولی عاشقش شدم. وای که این پارمیدا چقدر ناز و خوردنیه! باور کن ببینمش اصن نمی ذارم از توی بغلم تکون ... دانیال: ببین ادامه نده. پارمیدا اسم زنمه! اسم دخترم معصومه ست!
آخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ که این پروسه امتحانی منو دیووووووووووووووووووووونه می کنه اعصابم به هم ریخت... آخه میخوام بدونم این پدر آمرزیده ای که این امتحاناتو اختراع کرد، کی بود؟؟ اصلا هدفش چی بود؟؟؟خود شیرینی جلو آقا معلم یا گرفتن جایزه نوبل؟؟؟ یادش به خیر اون دوران مدرسه... چه حالی می کردیم. اول سال یه کتاب بهمون می دادن. می گفتن نصفشو تا دی بخون، بقیشم بخون برا خرداد اونقدرم در طول هفته خانم و آقا معلم سوال پیچ و کتبی پیچت می کردن که وقتی شب امتحان می خواستی دوباره کتابو بخونی، گلاب به روتون این ریختی می شدی... والا ما که دلمون این کتاب و این درس خوندنو زده بود، از یه عده از مابهترون شنیدیم که گفتن دانشگاه از این خبرا نیست و بپاس... یعنی پاس کنی حله... یعنی واقعا امکان داره؟؟؟؟ ما هم به عشق پاسیدن تو دانشگاه، همه اون درس خوندنای بیمزه و لوس دبیرستانو تحمل کردیم که روزی برسه تا ما هم به پاس دادن دروس بیوفتیم. اما چشمتون روز بد نبینه که همین که پا رو گذاشتیم تو مدینه فاضله، چی دیدیم... راستش اولاش که هی سوتی میدادیم و به استادای مرد می گفتیم آقا و به استادای زن، خانم...خانم اجازه!!!! فکر کنم به خاطر تلافی همین آقا خانم گفتن ها، اینها با ما لج کردن و اخر ترم چننننننننننند تا کتاب به اسم رفرنس معرفی کردن و گفتن امتحانتون از این کتابا میاد... اونوقت بود که فهمیدیم چقققققققدر قدر نشناس بودیم . و به یقین این جمله رو در یافتم که : آدم تا چیزی از دست نده، ارزششو نمی دونه الانم که ترم چهارم هنوز علت این موضوع رو نفهمدم. امید وارم لا اقل تا دوره کارشناسیم بفهمم!!! خوش باشین...
شاید این داستان رو 100 بار شنیده باشی. ولی من می خوام دوباره برات تکرارش کنم. چون تکرار رمز زندگیه... روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچیک تصمیم گرفتند که باهم مسابقه دو بدند . هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود . جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند ... و مسابقه شروع شد ....
ادامه مطلب در ادامه مطلب!!! |
About
اینجا، قراره اتفاقاتی بیوفته... شما میدونین چه اتفاقاتی؟؟؟ والا ما که نمی دونیم. اگه فهمیدین تو رو خدا ما رو هم خبر کنین....
7 اسفند 1391 0 اسفند 1391 7 مرداد 1391 2 مرداد 1391 7 تير 1391 6 تير 1391 5 تير 1391 4 تير 1391 3 تير 1391 2 تير 1391 1 تير 1391 6 خرداد 1391 5 خرداد 1391 4 خرداد 1391 3 خرداد 1391 2 خرداد 1391 1 خرداد 1391 AuthorsLinks
تقدیم به تنها عشقم
تبادل
لینک هوشمند
SpecificLinkDumpCategories |